سیسمونی
عشق مامان دیشب بالاخره سیسمونیتو آوردیم البته هنوز کلی خورده ریز مونده که برات بخریم ولی با همینا من از دیشب تا حالا کلی شارژ شدم. امروز هم قرار بود تخت و کمد و بیارن که افتاد واسه شنبه. از وضعیت تو تو این روزها بخوام بگم که تکونات خیلی جون دار تر شده و گاهی وقت ها شکمم از این ور به اون ور میشه واااای که نمیدونی چه کیفی داره.میدونم یه روزی در آینده خودت هم این حس رو تجربه میکنی. وااااای با تصور اون روز ته دلم قند آب میکنن.الهی فدات بشم که این روزها تموم دلخوشیم تو هستی عشق مامان. آهان از حرکات مفیدی که این روزها انجام میدم ساعت 5 که بابایی داره میره سر کار من هم بیدار میشم و یه چیزی میخورم آخه تو شکموی مامان گشنه ات میشه و شروع میکنی...
نویسنده :
سولماز شاداب
20:29